يک روز ميميرند همين دلخوشي هاي کوچک دور هم بودن ها به هم گير دادن ها شوخي کردن ها گريه کردن ها همين ديدار هاي گاه و بيگاه يک روز همين روياهاي ما از بي رونقي پهلو ميگيرند در تنهايي هاي محض يک روز ذلمان شور مي زند که آن رفيقي ک سال ها پيش آشنا تر از هر آشنايي بود الان کجاست؟! يک روز بوي ادکلن تنايمان دنيا را بر مي دارد کامپيوتر را ک روشن مي کني انتظار کسي را رصد ميکني ک نيست ک نمي داني کجاست ک زنده است يا مرده...