...هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است
یه جایی وا3 آروم شدن، حداقل برای خودم!
دل من دیر زمانیست که میپندارد: دوست می باید داشت "فریدون مشیری" این بیرق علمداره هنوز رو زمین نیفتاده... ?
“دوستی” نیز گلی ست
مثل نیلوفر و ناز
ساقه ترد ظریفی دارد
بی گمان سنگ دل ست آنکه روا میدارد
جان این ساقه نازک را دانسته بیازارد!
در ضمیری که زمین من و توست
از نخستین دیدار؛
هر سخن،هر رفتار
دانه هایست که می افشانیم؛
برگ و باری ست که می رویانیم،
آب و خورشید و نسیمش مهر است
گر بدان گونه که بایست به بار آید
زندگی را به دل انگیزترین چهره بیاراید
آنچنان با تو درآمیزد این روح لطیف
که تمنای وجودت همه او باشد و بس
بی نیازت سازد از همه چیز و همه کس
زندگی گرمی دل های بهم پیوسته ست
تا در ان دوست نباشد همه درها بسته ست
در ضمیرت اگر این گل ندمیدست هنوز
عطر جان پرور عشق
گر به صحرای وجودت نوزیدست هنوز
دانه ها را باید از نو کاشت
آب و خورشید و نسیمش را از مایه ی جان
خرج می باید کرد
رنج می باید برد
امید و امال سکینه هنوز رو زمین نیفتاده
مشک عموی بی قرینه هنوز رو زمین نیفتاده
عباس نشسته روی زین هنوز رو زمین نیفتاده
دست یل ام البنین هنوز رو زمین نیفتاده
عموی زیبای رقیه هنوز رو زمین نیفتاده
این بیرق علمداره…
قالب ساز آنلاین |