...هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است
یه جایی وا3 آروم شدن، حداقل برای خودم!
انگار همین دیروز بود که بچه های 7-8 ساله ای بودیم که تو حیاط مدر3 باهم دیگه وسطی بازی میکردیم!!( هرچند اصلا دوست ندارم ب دوران دبستانم برگردم چون ب نظرم خیلی مسخره بود!!) بعدش گذشت و یکم بزرگتر شدیم و آزمون ورودی راهنمایی... وقتی راهنمایی قبول شدیم فک کردیم چه قدرررر بزرگ شدیم... اما بعدش ک یک کمی گذشت دیدیم نه هنوز خیلی جا داره ک بزرگ شیم و اون موقع فکر می کردیم سوما چه قدر بزرگن!! اما فهمیدیم نه اونا هم خیلی بچه ان (حتی ب نظرم الآنشم ک سوم دبیرستانن خیلی بچه ان بعضی هاشون!) حالا شدیم بچه های اول دبیرستانی ک وقتی بهش فکر میکنم باورم نمیشه که با این سرعت گذشت(!) یه دبیرستانی ک با وجود تمام درساش و امتحاناش و ب قول فاطمه اردوهای تفریحی! و صد البته اردو های علمیش بازم کنار همیم! بازم حواسمون ب هم دیگه هست!!! واقعا ک چ دوستای خوبی!!!! یه نازی ب همه ی همه ی آدما!!! پ.ن: یاد اون همه سیب زمینی روز خیریه افتادم!!(هرچند ک ربطی نداشت:دی) پ.ن2: اسفندتون خوش!!:دی
قالب ساز آنلاین |